رایان جونمرایان جونم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

رایان ماه من

مریضی گل پسر

عزیزدل مامان چندروزه که مریضه الهی فداش بشم اصلاجون نداشتی ازجات بلندشی فقط بالامیوردی واسهال داشتی بدمریضییه اکثربچه هاگرفتارش شدن قربون نگاه مظلومت بشم عزیزم چقدهم میترسیدی موقع بالااوردن هی منو وباباروصدامیزدی مجبورشدیم یه شب بستریت کنیم عزیزم اخ که دلم میسوزه یادم میادموقع وصل کردن سرم چطورگریه میکردی ومامانی مامانی میگفتی دیدی کاری ازمن برنمیادباباروصدازدی میگفتی محمودمحمودباباهم دلش پرشده بودوبزورجلواشکاشوگرفته بودزن عموتوصدامیزدی الهی مامان فدات بشه عزیزم عشق مامان وبابا نفس زندگیمون عاشقونه دوستت داریم وبرات آرزوی سلامتی وتندرستی میکنیم ان شالله که خوب خوب بشی عزیزم.راستی امروزسالگردازدواجمونه ازهمینجابه بابایی تبریک میگم و واسش آرزو...
28 آبان 1393

عاشورای حسینی

السلام علیک یااباعبدالله پسرعزیزم امروزمصادفه باعاشورای حسینی این روزروبهت تسلیت میگم وازته دل ازخدامیخوام عشق امام حسین واهل بیت علیه السلام روتووجودت نهادینه کنه ان شالله.این روزهای ایام محرم مرتب تومراسم عزاداری شرکت میکردیم عزیزم روزمراسم شیرخوارگان به همراه علی کوچولو وخاله سحرتومراسم شرکت کردیم مامان بزرگ وزندایی مهین ورضاکوچولوهم اومده بودن بهتون نفری یه توپ یادگاری دادن  دیروزهم با بابایی تومراسم تاسوعای حسینی شرکت کردیم باپسرعزیزم رفتیم حسینیه باب الحوائج وزیارتنامه حضرت عباس علیه السلام روخوندیم خیلی ازت ممنونم عزیزم که اونجاپسرماهی بودی واصلامامان رو اذیت نکردی اروم نشسته بودی وبسکوییت میخوردی منم زیارتنامه میخوندم ان شالله...
13 آبان 1393
1